عقل شفا جوی و طبیبش توئی!

بایگانی
پیوندها
طبقه بندی موضوعی

شنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۲، ۰۵:۱۳ ب.ظ

۰

گلویم خشک است...

شنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۲، ۰۵:۱۳ ب.ظ

پای صحبت بعضی از اساتید که می‌نشینی، حسّت این است: «تاریخچه خلاصه‌ای خوب یا بد از موضوع مورد بحث در همان کانتکس‌های اجتماعی- فرهنگی خودشان، اغلب حتی بدون اینکه معادل فارسی مناسبی برای کلمات داشته باشند». وقتی که انتظار داری از آن همه حرفی که فلانی و فلانی زده‌اند، یکی دو اکسیر برای مسایل خودمان بیابی، چیزی دستت را نمی‌گیرد. همچنان گلویت از تشنگی خشک است...

معمولاً جرأت اعتراض نداریم، چون متهم می‌شویم به اینکه نخوانده و نفهمیده داریم قضاوت می‌کنیم و چه بسا بفرستند ما را به دنبال نخود سیاه (معرفی سیاهه بلند بالایی از آثار که شاید خود استاد معظم هم نخوانده باشد[1]). وقتی هم که می‌روی به سراغ جامعه، آنچه در مکتب آموخته‌ای از تو به یک چیپس هم نمی‌خرند، چون حتی گاهی به خاطر حجاب‌ها نمی‌توانیم مساله را بفهمیم تا چه رسد به ارائه راه‌حل مقتضی...

حالا فرق نمی‌کند که اسمت دکتر فلانی با اِن تا مقاله و کتاب با عناوین دهن پر کن باشد یا دانشجوی ترم اول تحصیلات تکمیلی، جامعه از ما کمک می‌خواهد. کمکی از دستمان بر می‌آید؟ خود من که نه!

[شاید به همین دلیل است که جای ماها توی همان دانشگاه‌هاست، جایی که پول می‌دهند تا همین حرف‌ها را برای هم بگوییم تا دانشجو استاد شود و او هم برای دانشجویانش بگوید و ...؛ و جامعه راه خودش را خواهد رفت]


 پانوشت:

[1]. در جلسه‌ای، استاد از کتابی نام می‌برد که یک یاز نقاط عطف آن علم بود، اما به اذعان استاد کمتر از انگشتان دست آن را نخوانده‌اند (ازش نپرسیدم که خودش جزو کدام دسته است: انگشتان یا سایرین؟!)

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۱۰/۱۴
مجتبی همتی فر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی