بین علم و عمل فاصلههاست...
به تعبیر دوستانی، «عمل تعلیم و تربیت دینی در کشور ما از علم تعلیم و تربیت دینی جلوتر است و حالا حالا ما باید برویم و بدویم تا به آنها برسیم!». مشهد، اصفهان، همدان، اهواز، قزوین و رشت و ...فرقی نمیکند؛ همه جا مجموعههای فرهنگی تربیتی فعالی چندین سال است که به طور جدی درگیر «تربیت» هستند. جوانهایی که بدون هیچ چشمداشتی دارند کار تربیتی میکنند. نوجوانها را دور خودشان جمع کردهاند و هر کدام با سبکی و روشهایی تلاش دارند نسلی را تربیت کنند که سالهاست وزارت آموزش و پرورش آرزوی آن را دارد؛ و البته در این مسیر توفیق بسیاری هم داشتهاند.
نوجوانها و جوانهایی 14-15 سالهای را در این مجموعهها میبینی که برخلاف همسالانش که هنوز در گیر و دار بازیهای رایانهای و بازیهای بچگانه هستند، مسئولیت چند دانشآموز ابتدایی را بر عهده گرفته و اموراتشان را رتق و فتق میکند، دانشجوهایی را میبینی که ضمن درس خواندن، دبیرستانیها را در مسیر تربیت شدن به عنوان نیروهای متخصص متعهد برای کشور همراهی میکنند.
روزیم شده که یکی دو سال اخیر از نزدیک با برخی از تشکلهای تربیت محور کشور گفت و گویی داشته باشم. بنایمان بر این است که با مصاحبههای عمیق و نسبتاً طولانی (هفت هشت ساعت) تجربهی تربیتی آن را ثبت کنیم و اسمش را گذاشتهایم «تجربه نگاری». بخشی از کار به صورت گزارشهایی در فصلنامه «کانون» وابسته به ستاد عالی کانونهای فرهنگی هنری مساجد به چاپ رسیده است و بعضیها به طور مفصلتر به صورت جزواتی به طور محدود در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است.
توصیه: به نظرم باید دانشگاهیهای حوزه علوم تربیتی برای فهم بهتر و چه بسا تدوین نظریههای بومی تربیتی، سری هم به عرصه عمل تعلیم و تربیت بزنند، بنشینند و بشنوند و یاد بگیرند و البته نقد کنند.